جامعه فاطمیه

مشخصات بلاگ
جامعه فاطمیه
جمعه, ۲۳ دی ۱۴۰۱، ۰۲:۲۳ ب.ظ

حضرت زهرا س بهترین بانوی دنیا

قسمت اول

در یکی از مناجاتی که حضرت زهرا سلام‌الله علیها با خدای رحمان داشتند، یک دنیا حکمت، معرفت، رحمت و عنایت‌های ویژه وجود دارد.

ایشان می‌فرمایند: «الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی بِنِعْمَتِهِ بَلَغْتُ مَا بَلَغْتُ»

حمد از آن خداوند و پروردگاری است که به خاطر نعمتی که او داد، نظری که او کرد، دستگیری و نگاهی که خدا به من داشت، منِ فاطمه رسیدم به هرآنچه که باید می‌رسیدم.

به خاطر نعمتی که خدا به فاطمه داد؛ فاطمه خدایش را شناخت، آن معرفتی را که باید به دست آورد، آن حقیقتی که در عالم وجود دارد، آن پس پرده‌ی این موج‌هایی که یک روز هست یک روز نیست، این دنیای فانی و آن حقیقتِ باقی واقعی.

چون نعمت شامل حال منِ فاطمه شد، من هم خودش را شناختم و هم هرچه که وابسته به اوست یعنی کل عالم وجود و همه حقایق را شناختم.

«مِنَ الْعِلْمِ بِهِ وَ الْعَمَلِ لَهُ وَ الرَّغْبَةِ إِلَیْهِ وَ الطَّاعَةِ لِأَمْرِهِ»

«مِنَ الْعِلْمِ بِهِ» یعنی شناخت علت‌العلل و همه معلول‌ها. وقتی خدا را درست و همان‌طور که هست بشناسی، کل جهان هستی را نیز همان‌طور که هست می‌شناسی. شأن انسان‌ها و وضعیت آدم‌ها را همانطور که هست می‌فهمی.

«وَ الْعَمَلِ لَهُ» عملی که برای او به دنبال این علم انجام دادم، آن هم به خاطر این بود؛ خودش نعمت عمل کردن برای خودش را به من داد.

خیلی‌ها هستند که حوزه و دانشگاه رفتند، از پدر و مادرها یاد گرفتند و خیلی چیزها شنیدند از رادیو و تلویزیون، از یک اجتماعاتی و... ولی فقط علمش و آگاهی‌اش ایجاد شد اما آنها را وارد مسیر عمل برای خدا نکرد.

«و الرّغبة الیه» خدایا! فاطمه عاشق توست و این عشق را تو به او دادی.

اگر خدا نخواهد و مرحمت الهی و دستگیری‌های خدا نباشد، چیزی به اسم اشتیاقِ دل برای اینکه خدا را بشناسم، برایش کار کنم و کل زندگی‌ام را وقفش کنم، اتفاق نمی‌افتد. خیلی آدم‌ها هستند که خدا را می‌شناسند ولی در بین آنها چند نفر هستند که آرزومند لقای خدا دارند؟ چند نفر شب‌ها بی‌خوابی به سرشان می‌زند به خاطر خواندن دو رکعت نماز؟

پس رغبت هم نعمت خداست. بالاخره در همه دل‌ها یک خبری هست. هیچ دلی بی یاد و بی‌عشق خدا نیست. در همه دل‌ها یک خبری هست اما رغبت انسان‌ها به خدا متفاوت است.

«الرّغبة الیه» یعنی یک چیزی آنقدر شارژ و گرمم کند، انرژی و قوت به من بدهد که از هر طرف، هرکس هرچه می‌گوید در من اثر نکند.

خدایا! آن کارِ خودت هست و تو این را به فاطمه دادی. اشتیاق جان فاطمه فقط شد خدا.

هرکسی آن دو مقدمه اول را داشته باشد، به این سومی هم می‌رسد یعنی اول برود دنبال معرفت.

وقتی فهمیدم خدای واقعی کیست، عنایت و رحمت او مثل باران بر سرم می‌ریزد. حالا می‌روم یک کارهایی برای او انجام می‌دهم. به دنبال هر کاری که برایش انجام می‌دهم، یک درجه گرمای قلبم از محبت او بیشتر می‌شود. این خاصیت عمل و کار کردن برای خداست.

بین کسی که انتخاب می‌کند زندگی‌اش طوری بگذرد که در پایان هر روز بتواند بگوید: «خدایا شکر! من امروز همه‌ی تصمیمم این بود که یک کاری کنم که به تو نزدیک‌تر شوم و از من راضی‌ باشی» تا کسی که این طوری زندگی نمی‌کند،

 تفاوت فقط در ظاهر زندگی نیست، تفاوت در کجاست؟ در قلب است، این درون یک اتفاق‌هایی میفتد.

حضرت صدیقه طاهره فرمود: علم، عمل، رغبت

 مرحله آخر چیست؟

«وَ الطَّاعَةِ لِأَمْرِهِ» هیچ کس نمی‌تواند با تمام وجودش از خدا اطاعت کند الا وقتی که احساس کند خدا عشق اول اوست «وَالَّذِینَ آمَنُوا أَشَدُّ حُبًّا لِلَّه».

آنهایی که مؤمن هستند، خیلی چیزها در دلشان هست که به آن علاقه‌مند هستند. بالاخره آن موقع که فرزند یک خانواده هست، پدر و مادرش را خیلی دوست دار. بعد ازدواج می‌کند، همسرش را دوست دارد و بعد بچه‌اش را.

حضرت زهرا سلام‌الله علیها خیلی محبت‌ها در قلبش شکل می‌گیرد. دوستان، فامیل، آشنایان و... خیلی برایش عزیزند ولی "أَشَدُّ حُبًّا لِلَّه" حرف اول در دل او توسط که زده می‌شود؟ خدا. محبت و عشق اول و اصلی‌اش، حضرت حق است.

«وَ الطَّاعَةِ لِأَمْرِهِ» به خاطر همین می‌تواند بگوید که خدا تو بگو، من بگویم چشم.

چه لذتی دارد! معشوق می‌گوید: دوست دارم این مدلی بچرخی. عاشق می‌گوید: فهمیدم چه جوری دوست دارد!

حضرت صدیقه طاهره نعمت‌های خدا را در این چهار تا به طور خلاصه بر می‌شمارند.

می‌خواهیم که این چهار نعمت نصیب ما هم بشود. در رأس همه نعمت‌ها، آنکه می‌تواند واسطه این چهار تا شود و ما را به آن برساند کیست؟ قرآن و اهل‌بیت.

«هُمْ فَاطِمَةُ وَ اَبُوهَا و بَعْلُهَا و بَنُوهَا...» آن کسی که می‌تواند علم درست و حقیقی و نافع و به درد بخور و ابدی را به من بدهد، فاطمه است و پدر فاطمه و همسر فاطمه و فرزندان فاطمه.

حضرت فاطمه صدیقه سلام‌الله علیها، این علم را به شکل‌های مختلف به ما داده است؛ گاهی از طریق خطابه‌هایی که خوانده و گاهی وقت‌ها هم یک حرف‌هایی را خیلی ساده زده است‌.

 

قسمت دوم

یکی از شاه‌راه‌های هدایت ولایت است.

کلید بهشت، علی است. دشمن علی یعنی دشمن خدا، یعنی همان که جهنم اصلاً برای او ساخته شده است.

کسانی همچون فاطمه سلام الله علیها و پیروانشان خیلی خوب می‌فهمند و می‌دانند علی کلیددار بهشت و جهنم است. علی محور حق است. علی آسیایِ گرداننده‌‌ی عبودیت و بندگی برای ربّ عزت است. هرکس از امیرالمؤمنین فاصله بگیرد، سر از جهنم درخواهد آورد و هر کس با علی گره بخورد، سر از بهشت درخواهد آورد.

فلسفه‌ی آمدنِ اهل‌بیت بر روی زمین، چیزی غیر از این نیست. آن‌ها آمدند تا بین مردم و آتش فاصله بی اندازند.

در مورد حضرت زهرا سلام‌الله علیها هم به همین صورت است. پیغمبر اکرم در وصف نام «فاطمه» فرمود: «إِنَّمَا سُمِّیَتْ اِبْنَتِی فَاطِمَةَ لِأَنَّ اَللَّهَ عَزَّوَجَلَّ فَطَمَهَا وَ فَطَمَ مَنْ أَحَبَّهَا مِنَ اَلنَّارِ» «نام دخترم را فاطمه گذاشتم زیرا خداوند، فاطمه و هر کس که او را دوست دارد، از آتش دوزخ دور نگه داشته است.»

حضرت فاطمه سلام‌الله علیها شکاف می‌اندازد بین جهنم و مردم و خلق خدا را از جهنم دور کند. اگر زهرای اطهر می‌تواند ما را از جهنم جدا کند، برای این است که پرورش‌یافته‌ی خداست. قلب حضرت، به رضای خدا وصل است و احتیاج ندارد فکر کند تا بفهمد رضایت خدا در چیست. رضایت خدا در جان او نقش بسته است. الهامِ جانش و جدا نشده از وجود اوست.

ترویج مکتب فاطمی و ترویج سبکِ زندگی و تفکر فاطمی، ترویج بهشت، برای همه‌ی جهان است. هر قدمی که برمی‌داریم باید با این هدف‌گذاری باشد. برای نزدیک شدن به مکتب فاطمی و قدم گذاشتن در این مسیر باید فاطمی رفتار کرد، از حضرت الگو گرفت. فاطمه‌ی اطهر الگوی بشریت است.

 

قسمت سوم

حضرت صدیقه طاهره همچنان که برای پیغمبر از جان و دل نهایت ایثار و نهایت عشق مادرانه را دارد، برای همسرش و فرزندانشان هم همین‌طور است و بلکه چنان جان او سرشار از عظمت و محبت است که چنین ویژگی‌ای را برای بندگان دیگر خدا از ابتدا تا انتهای خلقت هم دارد. پس محوریت معرفی این خانواده با صدیقه طاهره سلام‌الله علیها است و محور خواسته‌های این مادر و این قلب خانواده سه چیز است.

ایشان می‌فرمایند من دنیا را برای سه چیزش دوست دارم:

«حُبِّبَ إلَىَّ من دُنیاکُم ثَلاثٌ: تِلاوَةُ کِتابِ اللّه ِ و النَّظَرُ فی وَجهِ رَسولِ اللّه ِو الإنفاقُ فی سَبیلِ اللّه ِ»

 سه تا چیز است که دنیا را برای من ارزشمند و دوست‌داشتنی می‌کند. این سه نباشد، دنیا هیچ چیزی برای من ندارد.

 آن سه تا چیست؟

1) «تِلاوَةُ کِتابِ اللّه» کتاب خدا را تلاوت کنم.

2) «و النَّظَرُ فی وَجهِ رَسولِ اللّه» نگاه به چهره پیامبر خدا. عبارات را دقت بفرمایید بحث خدمت به پیغمبر نیست، یک قدم عقب‌تر، بحث نگاه به چهره رسول‌الله است.

 دنیا برای من خواستنی است، چون می‌توانم از ابتدا تا انتها برای نگاه به چهره نازنین پیغمبر بهره ببرم.

3) «و الإنفاقُ فی سَبیلِ اللّه» در راه خدا انفاق کنم.

 پس آن سه تا می‌شود انس با قرآن، نگاه به پیام‌آور رحمان و انفاق در راه خدای سبحان.

ارزش و حقیقت انفاق را همه کس درست نمی‌فهمد. اگر من بدانم در ازای بخشش چه اتفاقی می‌افتد، در زندگی‌ام چه جور خواهم بخشید؟ اگر باور کنم!

فاطمه باور کرد ارزش انفاق در راه خدا را که اینطور رفتار کرد...

چطور؟

آدم در روز عروسی خودش، زیباترین و عالی‌ترین و شاهکارترین لباسش را می‌پوشد، چون این روز با روزهای دیگرش فرق دارد، اما فاطمه در روز عروسی خویش، لباسش را هدیه می‌کند. پدر سؤال می‌کند که چرا این کار را کردی دخترم آن هم شب عروسی‌ات! فاطمه در جواب می‌فرماید خداوند در قرآن فرمود: «أَنفِقُواْ مِمَّا تُحِبُّونَ» «هرچه را که دوست داری، آن را به خدا بده». فاصله‌ی ما تا زهرا، در همین است.

عروس‌ها می‌خواهند متفاوت از همه کسانی باشد که در مجلس حضور دارند اما فاطمه قشنگ‌ترین و دوست داشتنی ترین لباسش را بخشید به خاطر اینکه خدا گفته است «أَنفِقُواْ مِمَّا تُحِبُّونَ». زهرا باور دارد لذا وقتی می‌بخشد، خوشحال است و خدا را شکر می‌کند که چنین توفیقی را داشت و چنین کاری را کرد.

یکی از پایین‌ترین سطوح انفاق شاید بتوان گفت مال است. البته این مال به قدری که محبوب است، انفاقش ارزشمند می‌شود. بعد آبروست، روان و اعصاب و فکر است، وقت است، جان است، عزیزان است و ... اینها همه انفاق «مِمَّا تُحِبُّونَ» است و فاطمه‌ی اطهر در همه چیز انفاق «مِمَّا تُحِبُّونَ» کرد، از مال تا جانش را در راه محبوب فدا کرد.

جریان دیگری از انفاق حضرت بدین شرح بود:

 یک عرب تازه مسلمانی از مردم کمک خواست. پیامبر صلی‌الله علیه و آله و سلم با نگاهش بین اصحاب یک نظری کرد، هیچ حرفی نزد فقط نگاه کرد به مردم. سلمان متأثر بلند شد و شروع کرد به جاهای مختلف رفتن تا ببیند چه کار می‌تواند کند. دوران قحطی واقعی بود و در هیچ خانه‌ای چیزی نبود تا اینکه چشمش افتاد به خانه فاطمه اطهر. در این خانه را زد. داستان را که توضیح داد، صدیقه طاهره فرمود به آن کسی که محمد را به عنوان نبی به‌حق مبعوث کرد، برای ما سه نفر اوضاع اینطوری است که ما چند روز است که غذا نخوردیم و بچه‌هایم بشدت گرسنه هستند و با یک اضطرابی و گرسنگی شدیدی من اینها را خواباندم. اینها شرح خانه ماست، ولی «وَلکِنْ لا اَرُدُّ الْخَیْرَ اِذا نَزَلَ الْخَیْرُ بِبابِی» اگر کسی از من کمک بخواهد، من بی‌تاب می‌شوم، دیگر همه سعی‌ام را می‌کنم ببینم چه کار می‌شود کرد. پیراهن دومی داشت صدیقه طاهره. گفت این را در مغازه فلان یهودی گرو و امانت بگذار، یک مقداری مواد غذایی از او بگیر.

 این پیراهن را ایشان احتیاج دارد ولی با وجود این فکر می‌کند چطور می‌توانم موقتاً مثلاً به اندازه یکی دو روز امانت بگذارم که ان‌شاءالله در این فاصله فرجی بشود و این قرض ادا بشود.

 سلمان می‌گوید رفتم و آنها را تهیه کردم و دوباره برگشتم به خانه حضرت صدیقه طاهره.

درخواست کردم مقداری از این غذاها را برای بچه‌های خودتان بردارید، من بقیه‌اش را می‌دهم خیرات. جمله صدیقه طاهره این بود: «هذا شیءٌ أَمْضَیْناهُ لِلّهِ عَزَّوَجَلَّ لَسْنا نَأخُذُ مِنْهُ شَیئاً» این امضا شد که به نام خدا سند بخورد. ما دیگر آن را دادیم، امضا کردیم، به اسم زدیم، از اسم خودمان از ملکیت خودمان درآوردیم. دیگر مالک آن نیستیم. چیزی را که برای خدا بدهیم، دیگر پس نمی‌گیریم.

در زمانی دیگر باز شبیه همان اتفاق تکرار شد. یک گرسنه‌ای آمد در مسجد مدینه. آنها می‌آمدند وسط جمع اعلان می‌کردند. پیغمبر اکرم نمی‌توانست نسبت به اینها بی‌تفاوت بماند. با وجود اینکه شرایط خیلی سخت بود، در بعضی از برهه‌های زمان گاهی چند روز گرسنگی‌ها کشیده می‌شد ولی وقتی کسی می‌آمد وسط مسجد می‌گفت دیگر به تنگ آمدم، گرسنگی امانم را بریده، کاری برایم کنید پیغمبر نمی‌توانست بی‌تفاوت بماند. این می‌شد خارج از برنامه ها و اولویتِ اول‌ حضرت. پیغمبر اسلام پرسیدند چه کسی امشب مهمانش می‌کند؟ هیچ کس جوابش را نداد. امیرالمؤمنین بلند شد گفت من. مهمان را برد خانه.

زهرا جان غذایی داریم؟

حضرت زهرا سلام‌الله علیها خدمت همسر بزرگوارشان چنین عرضه داشتند: غذا در خانه نداریم مگر به قدر غذای یک دختر بچه.

وقتی می‌گویند به قدر غذای یک دختر بچه یعنی حتی پسر بچه با این سیر نمی‌شود و خیلی کم است اما «لَکنَّا نُوءْثِرُ بِهِ ضَیْفَنَا». اگر کسی مهمان ما بشود ما او را به خودمان ترجیح می‌دهیم. دارایی ما این است، این دارایی را به مهمانمان خواهیم بخشید.

بهتر است بگویم یک جورایی می‌شود گفت تمام دارایی آن موقع همان بوده. اگر کسی بر این خانواده مهمان بشود، همه آن مال برای این مهمان خواهد شد. پس این شعار صدیقه طاهره است که می‌فرماید: نُوءْثِرُ بِهِ ضَیْفَنَا»

ضیف این خانه، میهمان این خانه بر صاحب خانه ترجیح داده می‌شود و برایش ایثار خواهد شد.

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱/۱۰/۲۳
عبد

نظرات  (۵)

سپاس از مطلب مفیدتان

۲۴ دی ۰۱ ، ۰۱:۴۰ سپیده کرمی

پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم فرمودند:

هر کس فاطمه علیها السلام دخترم را دوست بدارد، در بهشت با من است، و هر کس با او دشمنی ورزد، در آتش [دوزخ] است 

۲۵ دی ۰۱ ، ۲۳:۱۱ فاطمه آبروشن

عرض سلام وادب بسیار عالی ونورانی...ان شاءالله ذره ای از عشق حضرت به خداوند متعال به جان مان چشانده شود..

۲۶ دی ۰۱ ، ۲۰:۵۳ نرگس جهانگیری

باعرض سلام ان شالله که خانم فاطمه زهرا دستگیرمان دردودنیاباشن

به امید دستگیری حضرت زهرا از ما

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی